روایت مادرانه از دزفول مقاوممعصومه داشت در حیات بازی می کرد. رو به من کرد و با دستش «بای بای» می کرد و می گفت: «شهیدم من! شهیدم من! به کام خود رسیدم من! خداحافظ اَیا مادر! نمی بینم تو را دیگر!» معصومه مدام این شعر را تکرار می کرد. - معصومه داشت در حیات بازی می کرد. رو به من کرد و با دستش بای بای می کرد و می گفت: شهیدم من! شهیدم من! به کام خود رسیدم من! خداحافظ اَیا مادر! نمی بینم تو را دیگر! معصومه مدام این شعر را تکرار می کرد. خیلی تعجب کردم. چرا از صبح که بلند شده است مدام این شعر را زمزمه می کند. ناگهان دلم هری ریخت. به گزارش ایسنا، یکی از مهمترین اهداف رژیم بعث عراق از بمباران و موشک باران شهرها به ویژه شهر دزفول این بود که با از بین بردن زیرساخت های اقتصادی و ناامن کردن شهرها، به مردم ایران بگوید که از مقاومت دست بردارید. این رژیم با وجود برخورداری از همه نوع تجهیزات جنگی و نیروی انسانی شکست های سنگینی از رزمندگان اسلام متحمل می شد؛ رزمندگانی که با تشویق و ترغیب پدران و مادران خود عازم دفاع از دین و میهن اسلامی خود شده بودند و حالا صدام می خواست با شهید کردن مردم بی دفاع در شهرها، آنها را از ادامه کارشان باز دارد. رژیم بعث عراق در مدت هشت سال جنگ، 176 موشک غول پیکر فراگ 7 و اسکاد به شهر دزفول شلیک کرد. برچسب ها: معصومه - رژیم بعث عراق - نیروی انسانی - از بین بردن - باران - دزفول - تکرار |
آخرین اخبار سرویس: |