امروز با سعدی: با کسی حال توان گفت که حالی داردالحق آراسته خلقی و جمالی دارد درد دل پیش که گویم که به جز باد صباکس ندانم که در آن کوی مجالی دارد دل چنین سخت نباشد که یکی بر سر راهتشنه می میرد و شخص آب زلالی دارد زندگانی نتوان گفت و حیاتی که مراستزنده آنست که با دوست وصالی دارد من به دیدار تو مشتاقم و از غیر ملولگر تو را از من و از غیر ملالی دارد مرغ بر بام تو ره دارد و من بر سر کویحبذا مرغ که آخر پر و بالی دارد غم دل با تو نگویم که نداری غم دلبا کسی حال توان گفت که حالی دارد طالب وصل تو چون مفلس و اندیشه گنجحاصل آنست که سودای محالی دارد عاقبت سر به بیابان بنهد چون سعدی برچسب ها: توان - گویم - زندگانی - اندیشه - بیابان - عاقبت - جمالی |
آخرین اخبار سرویس: |