روایت پدرانه ای از «سید محمد»یک دفعه نظرم جلب شد به طرف راست شلوارش که کمی بالا رفته بود. روی پایش جای بخیه های متعدد بود. کنجکاو جلو رفتم و شلوار راحتی اش را بالا زدم و با دقت نگاه کردم. - یک دفعه نظرم جلب شد به طرف راست شلوارش که کمی بالا رفته بود. روی پایش جای بخیه های متعدد بود. کنجکاو جلو رفتم و شلوار راحتی اش را بالا زدم و با دقت نگاه کردم. کاملاً مشخص بود که جای زخم ترکش است. یکهو سید محمد از خواب پرید و خیلی سریع سعی کرد زخمش را بپوشاند. گفتم: سید جان چرا به ما خبر ندادی که ترکش خورده ای؟ لااقل می آمدیم بیمارستان ملاقات. به گزارش ایسنا، در تهران حدود 1800 شهید سادات شناسایی شده است که سید محمد موسوی یکی از این شهدا است. به مناسبت عید غدیر و آغاز امامت و ولایت مولا علی (ع) به مرور خاطره ای از این شهید سادات داریم. در همین رابطه سید خدابخش موسوی؛ پدر شهید سید محمد روایت می کند: من مسئول بسیج مسجد حسینی بودم و به همین دلیل سلاح کمری و مجوز داشتم. یک بار در غیاب من، یکی از دوستان سید محمد که اکنون دامادمان است، از او خواسته بود که اسلحه کمری من را بردارد و باهم برای گشت زنی به محله ارامنه در خیابان سبلان بروند. او هم سلاح مرا برداشته بود و باهم رفته بودند. با اینکه هر دو عضو بسیج مسجد بودند و اجازه گشت زنی و برخورد با موارد مشکوک را داشتند، مجوز استفاده از سلاح کمر برچسب ها: سید محمد - شلوار - محمد - جای بخیه - سید محمد موسوی - شهید - روایت |
آخرین اخبار سرویس: |