چگونه از جاده آتشین نجات یافتم؟انگار عراقی ها خیلی وقت بود مرا زیر نظر گرفته بودند و وقتی فهمیدند من متوجه اشتباهم شدم و دور زده ام زمان را از دست ندادند و به سمت من آتش کردند. - انگار عراقی ها خیلی وقت بود مرا زیر نظر گرفته بودند و وقتی فهمیدند من متوجه اشتباهم شدم و دور زده ام زمان را از دست ندادند و به سمت من آتش کردند. هر لحظه امکان داشت یکی از این گلوله ها به ماشین اصابت کند و کارم تمام شود. شتاب ماشین را بیشتر کردم و با صدای بلند هر دعایی که بلد بودم می خواندم. به گزارش ایسنا، رضا ترابی سرباز وظیفه دوران هشت سال دفاع مقدس و جمعی لشکر 28 پیاده سنندج بوده است. او در خاطره ای با اشاره به حضور در یک جاده خطرناک برای تعمیر خودرو رزمندگان روایت می کند: در سال 1362 به عنوان مکانیک در لشکر 28 خدمت می کردم و به همین دلیل هیچ وقت حضور مستمری در خط مقدم نداشتم مگر اینکه ماشینی چه در خط مقدم چه در پشت جبهه خراب می شد . من برای آن اعزام می شدم و به محض اینکه ماشین را درست می کردم بر می گشتم. یک بار که مشغول تعمیر یک ماشین بودم. خبر رسید که یک جیپ در خط مقدم خراب شده است و باید به جلو اعزام شوم. من هم بلافاصله راه افتادم، اما پس از مدتی در مسیر خود به یک جاده سه راهی رسیدم. یک لحظه مردد ماندم ولی چون درست نمی دانستم که کدام راه را باید انتخاب کنم و اگر خیلی معطل می کردم به تاریکی ه برچسب ها: دوران هشت سال دفاع مقدس - هشت سال دفاع مقدس - عراقی ها - ماشین - خط مقدم - تعمیر خودرو - سرباز وظیفه |
آخرین اخبار سرویس: |