من از زیر آوار گزارش می دهم؛ آوار زلزله ای بزرگاین روایتی است از آوار. آواری بر جای مانده از زلزله پایتخت یا هر شهر دیگری از ایران. - مهدی محمدی کلاسر*_ من از یک روز سخت گزارش می دهم؛ روزی که مجالی برای نوشتن نیست. نه کاغذی، نه خودکاری، نه رایانه ای و نه دستی و انگشتی. فقط دود شاید مانده باشد که خبردارمان کند. من از روزی می نویسم که بتن ها از خشمِ زمین دندان قروچه کردند و آهن ها، مانند مارهای خشمگین زهرناک، از پوستِ ساختمان ها بیرون جهیدند. از روزی که چهارراه ها به بن بست های مرگ منتهی شدند . از روزی که پل ها—آن اژدهایان بتنیِ خفته بر روی رودِ ترافیک—ناگهان به خروش آمدند و با دندانِ میلگردهای عریان، ته مانده گلوگاهِ شهر را دریدند. من از روزی گزارش می دهم که چراغ های راهنمایی بی معنا شدند: سرخ شان، سبزشان، زردشان— همه یکسان بود، چون خون و زردآب و سبزیِ مردگی در چهره ی خیابان های بسته. همه معنای ایست می دهند. از سکون دست هایی که بی کار مانده اند و نمی دانند فردا باید آوار را کنار بزنند یا تابوت را. من از یک روز دیگر گزارش می دهم. از پنجره ها بگویم که بسته و باز می سوزند. هر شیشه ای، چاقویی آماده شده است برای فرود آمدن بر گردنِ رهگذران بی گناه. از صدای رادیو بگویم که همچون زمزمه ای از جهانِ مردگان، پیام های امید را در فضای پر از غبار پخش می کند، در حالی که آوارها، هر نگران برچسب ها: روزی - آوار - گزارش - دندان - زلزله - مهدی محمدی - رایانه ای |
آخرین اخبار سرویس: |