ماجرای سرنوشت عجیب بنیانگذار پارک «ساعی» تهرانمهندس بهمنیار گفت به خداوند نالیدم که آن روز چرا به من امر فرمودی که صندلی خود را به مهندس ساعی واگذار کنم؟! البته سال هاست که از آن ناشکری خود استغفار می کنم. - مهندس بهمنیار گفت به خداوند نالیدم که آن روز چرا به من امر فرمودی که صندلی خود را به مهندس ساعی واگذار کنم؟! البته سال هاست که از آن ناشکری خود استغفار می کنم. روی صندلی هواپیما نشستم و کمربند بستم، همه صندلی ها پر بود. در همین وقت مردی بلندقد و زیباروی از در هواپیما به درون آمد و همان طور ایستاده، خطاب به مسافران گفت: آقایان! آیا کسی هست که برای سفر به تهران شتاب نداشته باشد و بخواهد یک هفته دیگر در شیراز بماند و در بهترین هتل شیراز میهمان من باشد؟ به گزارش ایسنا، کانال تلگرامی آب وآتش خلاصه ای از یادداشت دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی را که نخستین بار در شماره 21645 روزنامه اطلاعات منتشر شده است، به اشتراک گذاشت. ایشان نوشته است: من یک همشهری داشتم به نام فریدون بهمنیار . مردی تحصیلکرده و باسواد. پدرش مرحوم احمد بهمنیار (دهقان کرمانی) از رجال صاحبنام و از استادان کم نظیر فارسی و عربی بود و سال ها در تبعید و زندان مبارزه با انگلیس ها گذرانده بود و روزنامه فکر آزاد را در مشهد منتشر می کرد و از هواداران کلنل محمدتقی خان پسیان بود. برچسب ها: محمدابراهیم باستانی پاریزی - صندلی - مهندس - روزنامه اطلاعات - هواپیما - استغفار - باستانی پاریزی |
آخرین اخبار سرویس: |