از پالتوی رجایی خراسانی تا خودنویس کاظم غریب آبادیدر همین سال 1365 که ماجرای پالتوی صددلاری سعید رجایی خراسانی پیش آمد، مجاهدین خلق رسما از فرانسه به عراق صدام پناهنده شدند و صدام همه امکانات لازم! از پالتو و خودنویس تا تانک و لباس زیر(!) برای مردان و زنان مجاهد خلق! فراهم کرد تا با نیرو های مسلح . - 2 بازدید در شلوغی منهتن، جایی که برج ها آسمان را می خراشیدند و آدم ها مثل سایه در هم می لولیدند، دیپلمات ایرانی قدم می زد. کت و شلوار شیک مشکی اش زیر نور فروشگاه الکساندر برق می زد، چشمم به ویترین افتاد و وارد فروشگاه شد؛ بارانی قهوه ای رنگی روی قفسه توجهش را جلب کرد. ساده بود، دستش را روی پارچه کشید؛ برچسب قیمت را دید: صد دلار! صد دلاری آن روزها چهار هزار تومان بود و معادل حقوق یک کارمند ساده در تهران! دیپلمات ایرانی، بارانی را برداشت تا برانداز کند،اما ناگهان دستی سنگین روی شانه اش نشست. آقا، با من بیاید. مأمور امنیتی فروشگاه الکساندرای منتهن، با چشمانی تیز و لبخندی که انگار از قبل آماده شده بود، او را به گوشه ای کشاند. برچسب قیمت کنده شده. این کار شماست؟ سعید رجایی خراسانی که آن سالها مرد میانسالی بود، ماتش برد. برچسب؟ کنده شده؟ نگاه کرد به دست هایش، به بارانی، به مأمور. برچسب ها: دیپلمات ایرانی - سعید رجایی خراسانی - خودنویس - دیپلمات - فروشگاه - خراسانی - کاظم غریب آبادی |
آخرین اخبار سرویس: |