امروز با سعدی: صبر چون پروانه باید کردنت بر داغ عشقای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش خدمتت را هر که فرمایی کمر بندد به طوعلیکن آن بهتر که فرمایی به خدمتگار خویش من هم اول روز گفتم جان فدای روی توشرط مردی نیست برگردیدن از گفتار خویش درد عشق از هر که می پرسم جوابم می دهداز که می پرسی که من خود عاجزم در کار خویش صبر چون پروانه باید کردنت بر داغ عشقای که صحبت با یکی داری نه در مقدار خویش یا چو دیدارم نمودی دل نبایستی شکستیا نبایستی نمود اول مرا دیدار خویش حد زیبایی ندارند این خداوندان حسنای دریغا گر بخوردندی غم غمخوار خویش عقل را پنداشتم در عشق تدبیری بودمن نخواهم کرد دیگر تکیه بر پندار خویش هر که خواهد در حق ما هر چه خواهد گو بگویما نمی داریم دست از دامن دلدار خویش روز رستاخیز کان جا کس نپردازد به کسمن نپردازم به هیچ از گفت و گوی یار خویش سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |