با سعدی در گلستان : دیدار می نمایی و پرهیز می کنی / بازارِ خویش و آتشِ ما تیز می کنی (+صدا)یکی از صُلَحایِ لبنان که مَقاماتِ او در دیارِ عرب مذکور بود و کرامات مشهور، به جامعِ دِمشق در آمد و بر کنار بِرکهٔ کَلّاسه طهارت همی ساخت؛ پایش بلغزید و به حوض در افتاد و به مشقّت از آن جایگه خلاص یافت. - عصر ایران ــ یکی از صُلَحایِ لبنان که مَقاماتِ او در دیارِ عرب مذکور بود و کرامات مشهور، به جامعِ دِمشق در آمد و بر کنار بِرکهٔ کَلّاسه طهارت همی ساخت؛ پایش بلغزید و به حوض در افتاد و به مشقّت از آن جایگه خلاص یافت. چون از نماز بپرداختند یکی از اصحاب گفت: مرا مشکلی هست؛ اگر اجازتِ پرسیدن است. گفت: آن چیست؟ گفت: یاد دارم که شیخ به روی دریایِ مغرب برفت و قدمش تر نشد، امروز چه حالت بود که در این قامتی آب از هلاک چیزی نماند؟! شیخ اندر این فکرت فرو رفت و پس از تأمّلِ بسیار سر بر آورد و گفت: نشنیده ای که خواجهٔ عالم عَلَیْهِ السَّلامُ گفت: لی مَعَ اللهِ وَقْتٌ لا یَسَعُنی فیهِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِیٌ مُرْسَلٌ . و نگفت عَلَی الدَّوامِ ؟ وقتی چنین که فرمود، به جِبْرَییل و میکاییل نپرداختی و دیگر وقت با حَفْصه و زینب در ساختی. مُشاهَدَهُ الاَبْرارَ بَیْنَ التَّجَلّی وَ اْلاِسْتِتارِ. می نمایند و می ربایند. دیدار می نمایی و پرهیز می کنیبازارِ خویش و آتشِ ما تیز می کنی اُشاهِدُ مَنْ . برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |