تراژدی مادرانه ای که در تار و پودش عشق، ایمان و اندوه درهم تنیده استمادر بودن سخت است، ولی مادر شهید بودن، چیزی فراتر از طاقت آدمی است. روایت مهدیه بدرآبادی، مادر شهید محمد طاها قدیری، تراژدی مادرانه ای است که در تار و پودش عشق، - تراژدی مادرانه ای که در تار و پودش عشق، ایمان و اندوه درهم تنیده است ایسنا/کرمان مادر بودن سخت است، ولی مادر شهید بودن، چیزی فراتر از طاقت آدمی است. روایت مهدیه بدرآبادی، مادر شهید محمد طاها قدیری، تراژدی مادرانه ای است که در تار و پودش عشق، ایمان و اندوه در هم تنیده است. صدای مادر، زخم هایش را عیان می کند؛ او از آن روزی می گوید که زندگی اش برای همیشه تغییر کرد. این روایت، روایت مادری است که در اوج سوگواری، هنوز به فرزند کوچکش می اندیشد. این روایت، تنها گوشه ای از دریای غم و رنج یک مادر را نشان می دهند. مادری که نه تنها فرزندش را از دست داد، بلکه بخشی از وجود خودش را نیز برای همیشه در گلزار شهدای کرمان جا گذاشت. این تراژدی، حکایت عشق بی پایان مادری است که تا ابد در دلش می سوزد. سه فرزند داشتم. پسر بزرگم 19 ساله است، محمد طاها که 11 سالش بود شهید شد و رقیه، دختر کوچک من، که حالا سه سال دارد. آن روز، 13 دی مصادف با ولادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و روز مادر، برای زیارت حاج قاسم با خواهرم و خانواده به گلزار شهدا رفتیم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |