آغوش زمین آرامگاه فرشته ای گمناماینجا ایستگاه آخر بود و آغوش زمین آرامگاه فرشته ای بینام می شد، زمان وداع با شهید گمنام در میان شلوغی، اشک و ناله مادران و پدران فرا رسید. - قوچان- اینجا ایستگاه آخر بود و آغوش زمین آرامگاه فرشته ای بینام می شد، زمان وداع با شهید گمنام در میان شلوغی، اشک و ناله مادران و پدران فرا رسید. خبرگزاری مهر ، گروه استان ها- حبیبه احسنی: بالاخره روز وداع رسید، روزی که از کسی که حتی نامش را هم نمی دانیم جدا شدیم. جمعه بعد از نماز ظهر آدینه بود که با تشریفات خاص و در نهایت احترام بزرگ مردی نوجوان را به قوچان منتقل کردند. این بار تنها یک شهید گمنام به این شهر می آمد تا برای همیشه مهمانمان باشد. یک شهید، بینام، فرزند روح الله و16 ساله. آخرین اطلاعاتم از او محل شهادتش بود؛ فکه در عملیات والفجر1 قبل ترها هم شهید گمنام داشتیم چه اینکه تنها مراسم تشییع را داشته باشیم یا اینکه در همین شهر تدفین هم بشوند. بارها این حس حضور شهدا را تجربه کرده بودم، تمام احساس مردم را دیده بودم، اشک ها و حس غرورشان در کنار حزن گمنام بودن شهید. این بار متفاوت بود، دلیلش را نمی دانم دلتنگی عجیبی را حتی قبل از جدایی حس می کنم، شاید من این چند روز که برای تهیه خبر با شهید به مراسم های مختلف رفته بودم با او انس گرفته بودم اما نه، همه همشهریانم که برای تشییع و تدفین آمده اند برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |