بنویسید اردوگاه، بخوانید قتلگاه!هر روز صبح دو عدد نان باگت با آرد جو که قابل خوردن نبود می آوردند. وسط نان خمیر بود آن را در می آوردیم و خشک می کردیم تا با ناهار فردا بخوریم. به خاطر کیفیت بد این نان ها، - همه بچه ها لثه هایشان زخم شده بود. شب ها در آسایشگاه ها بسته می شد و از سرویس بهداشتی خبری نبود به گزارش ایسنا، آنچه می خوانید گفت وگوی روزنامه جوان با محمدتقی عابدینی از اسرای مفقود ماه های پایانی دفاع مقدس درباره وضعیت یکی از اردوگاه های تکریت است که در ادامه به شکل مفصل آمده است: وسط اردوگاه، یک زندان انفرادی با میلگرد برای افرادی که قرار بود تنبیه شوند، ساخته بودند. عرض زندان انفرادی 30 سانت بود، طول آن 50سانت و ارتفاعش 60سانتی متر بیشتر نبود. بعضی از بچه ها را بدون لباس داخل این قفس می کردند و میلگردها داغ می شد و بدن بچه ها می سوخت. اما همه هوای همدیگر را داشتیم و با هم مهربان بودیم. به هم کمک می کردیم و کسی نبود به فریاد ما برسد جز خودمان. محمدتقی عابدینی، از اسرای دفاع مقدس است که 26مرداد سال 1369 همزمان با دیگر اسرای کشورمان آزاد شد و به وطن بازگشت. در ایام سالگرد بازگشت سرافرازانه آزادگان به کشورمان، گفت وگویی با وی داشتیم تا مروری به خاطرات آن روزها باشد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |