مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
سه شنبه، 23 مرداد 1403 ساعت 11:202024-08-13سياسي

ماجرای مادری که شهادت فرزندش را در خواب دید


شاهرخ با خوشحالی به سمت آنها رفت.

می گفت و می خندید.

بعد هم در حالی که دستش در دستان آنها بود گفت: مادر من رفتم.

منتظر من نباش! - شاهرخ با خوشحالی به سمت آنها رفت.

می گفت و می خندید.

بعد هم در حالی که دستش در دستان آنها بود گفت: مادر من رفتم.

منتظر من نباش! به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز: چند روزی از شهادت شاهرخ گذشت.

جلوی در مقر ایستاده بودم.

یک خودرو نظامی جلوی در ایستاد و یک پیرزن پیاده شد.

راننده که از بچه های سپاه بود گفت: این مادر از تهران اومده، قبلاً هم ساکن آبادان بوده.

میگه پسرم تو گروه فداییان اسلامه؛ ببین میتونی کمکش کنی.

جلو رفتم.

با ادب سلام کردم و گفتم: من همه بچه ها را می شناسم.

اسم پسرت چیه تا صداش کنم.

پیرزن خوشحال شد و گفت: می تونی شاهرخ ضرغام رو صدا کنی!؟ سرم یکدفعه داغ شد.

نمی دانستم چه بگویم.

آوردمش داخل و گفتم: فعلاً بنشینید اینجا، رفته جلو، هنوز برنگشته! عصر بود که برادر کیان پور (برادر شاهرخ که از اعضای گروه بود و چند روز قبل مجروح شده بود) از بیمارستان مرخص شد و به سراغ مادرش آمد.

یک روز آنجا بودند.

بعد هم مادرش را با خودش به تهران برد.

قبل از رفتن، مادرش می گفت: چند روز پیش خیلی نگران شاهرخ بودم.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

ماجرای مادری که شهادت فرزندش را در خواب دید

ماجرای مادری که شهادت فرزندش را در خواب دید