کوری چشم مخالف، من حسینی مذهبمخبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - شعر آیینی - خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - شعر آیینی سلمان ساوجی خاک، خون آغشته لب تشنگان کربلاست آخر ای چشم بلابین! جوی خون بارت کجاست؟ جز به چشم و چهره مسپر خاک این ره، کان همه نرگس چشم و گل رخسار آل مصطفاست ای دل بی صبر من آرام گیر اینجا دمی کاندر اینجا منزل آرام جان مرتضاست این سواد خوابگاه قره العین علی است وین حریم بارگاه کعبه عز و علاست روضه پاک حسین است این که مشک زلف حور خویشتن را بسته بر جاروب این جنت سراست شمع عالم تاب عیسی را درین دیر کهن هر صباح از پرتو قندیل زرینش ضیاست زاب چشم زایران روضه اش طوبی لهم شاخ طوبی را به جنت قوت نشو و نماست مهبط انوار عزت، مظهر اسرار لطف منزل آیات رحمت، مشهد آل عباست ای که زوار ملایک را جنابت مقصد است وی که مجموع خلایق را ضمیرت پیشواست نعل شبرنگ تو گوش عرشیان را گوشوار گرد نعلین تو چشم روشنان را توتیاست صفحه تیغ زبانت عاری از عیب خلاف روی مرات ضمیر صافی از رنگ ریاست ناری از نور جبینت، شمع تابان صباح تاری از لطف سیاهت، خط مشکین مساست نا سزایی کاتش قهر تو در وی شعله زد تا قیامت هیمه دوزخ شد و اینش سزاست بهره جز آتش چه دارد هر که سر برد به تیغ؟ خاصه شمعی را که او چشم و چراغ انبیاست هر سگی کز روبهی با شیر یزدان پنجه زد گر خود او آهوی تاتارست، در اصلش خطا برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |