در باب مجتبی شکوری های فیک زندگی تان!من پنج سال با کسی کار می کردم که بودن در کنار اون آرزوی خیلی ها بود. یک انسان به شدت باسواد، خوش استایل، استاد دانشگاه، سخنور خوب با کلی مقاله و. - اوایل حس می کردم چقدر خوشبختم و باید همه جوره از این فرصت استثنایی استفاده کنم و ازش یاد بگیرم و از این کلاس رایگانی که هر روز در اختیارمه نهایت استفاده رو ببرم؛ خیلی در نقش شاگردی فرورفته بودم و هر لحظه منتظر بودم چیز جدیدی بهم یاد بده من بی تجربه نبودم و آورده خوبی در حوزه کاریم داشتم؛ میشناختنم و گزارشهام مورد توجه بود اما همون روزهای اول خلع سلاحم کرد و به جاش هیچی به من نداد. دائم این تفکر رو تزریق می کرد که نباید کاری صورت بگیره و هر اقدامی رو از جانب ما نیروهای جوان حاشیه ساز میدونست در برابر سوالات ما درباره مسیر اشتباه کار که به وضوح عیان بود، به کتابش که رفرنس بود، اشاره می کرد و به صراحت فقط دنبال آرامش خودش بود و نه پیشرفت مجموعه. جلوی پیشرفت رو که می گرفت هیچ! باعث پسرفت یک مجموعه بزرگ شد که هنوز ضرر مالیش گریبان گیر مدیرانشه سخنرانی ها و کلاسهاش پر از حرف های پر طمطراق و زیبا درباره زنان بود اما در موقعیت کاری، تمام مزایا رو به آقایون میداد و معتقد بود اونها نان آور خونواده هستن و زنها برای تفریح میان سر کار! هنوز در اکثر مراسم ها اون رو بالا می برن و بهش موقعیت ب برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |