خاطراتی از عبدالحسین زرین کوب + صدادکتر مرده است و حالا حتماً قمر خانم به پنجره نگاه می کند و این باران بی هنگام. با خودش می گوید: «می بینی عظیم آقا این آسمان دل من رو خوب فهمیده» یا حتماً به استادش بدیع الزمان فروزانفر فکر می کند، - دکتر مرده است و حالا حتماً قمر خانم به پنجره نگاه می کند و این باران بی هنگام. با خودش می گوید: می بینی عظیم آقا این آسمان دل من رو خوب فهمیده یا حتماً به استادش بدیع الزمان فروزانفر فکر می کند، می گوید: آقای فروزانفر، آقای ما هم تشریف آوردند خدمت شما. لطفاً مراقب ایشان باشید. خدا کند اون دنیا سرد نباشد که عبدی طاقت سرما را ندارد. محمد حسینی باغسنگانی در کتاب پژوهشی چراغداران فکر و فرهنگ و هنر ایران که هنوز منتشر نشده در بخشی به عبدالحسین زرین کوب (ص 430 - 450) پرداخته است. او در مطلبی که درباره زرین کوب (متولد 27 اسفند 1301 _ درگذشته 24 شهریور 1378) در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: من اینجا نشسته ام، عظیم کنار من و قمر خانم و فرح خانم هم که همیشه کنار هم بوده اند الان هم کنار هم اند و آقای دکتر توی اون یکی اتاق است. هی بلند می شود از توی کتابخانه یک چیزی برمی دارد و هی می نشیند و همین طور باز بلند می شود و می نشیند. تصویری است که می رود و می آید. برچسب ها: عبدالحسین زرین کوب - زرین - پنجره - فرهنگ و هنر - باران - آسمان - محمد حسینی |
آخرین اخبار سرویس: |