مطالب مرتبط:
رُز فروشِ شهر خون
طراحی اولین آزمایش خون برای تشخیص سرطان مغز
مصرف این موادغذایی کلسترول خون را تنظیم می کند
مصرف این موادغذایی کلسترول خون را تنظیم می کند
بخش تولید پلاکت در پایگاه انتقال خون الیگودرز راه اندازی شد
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
چهارشنبه، 11 بهمن 1402 ساعت 10:562024-01-31اجتماعي

رُز فروشِ شهر خون


سیلی باروت زیر چشم های شرقی اش لک انداخته.

چروک های ریز از پلک های خواب ندیده اش آویزان است.

اما رزها را محکم توی بغلِ سیزده ساله اش فشار می دهد.

آه رز، آن نشانه دوست داشتنی عشق، آن نماد محبت و اشتیاق، حالا در رفح ، خون پوشیده.

و چه لباس باشکوهی ست خون، وقتی که بر تن ساق های نازکِ کودکان غزه پوشیده می شود.

آن ها را در خودش می فشارد.

و گُل ها، ناگهان شهید می شوند! قاسم با یک بغل رز، راه می رود.

بین چادرهای بی عمود.

بین زن ها و دخترانی که عموی علم دارشان زیر آوار است! فقط سیزده سال دارد اما تصمیم بزرگی گرفته.

نمی خواهد دکتر شود، و حتی مهندس و نویسنده و شاعر.

او می خواهد گل بفروشد.

فقط همین.

و او را رُز فروشِ شهر خون صدا می زنند.

  تنها  دارایی قاسم، رزها هستند؛ همان گل های سرخِ به رنگ خون!   کتاب هایش سوخته.

نیمکت ها شکسته.

و خانمِ معلم، دو ماه است که دیگر نفس نمی کشد.

راستی، اصلا نفس کجاست؟ پشت میکروفون و توی حنجره کدام عضو سازمان بین الملل؟ زیر کدام آسمان؟ از بین استخوان های دنده کدام درخت بیرون می زند که این قدر تا اینجا دور است؟! چرا با ریه این مردم غریبه شده؟ هوا، بوی تند و زفر خون می دهد و قاسم توی ته مانده اکسیژن رفح، رز می پاشد! ابو عماد می زند روی شانه اش: شوخی ات گرفته قاسم؟!!! دقیقا داری چه کار می کنی؟   قاسم هر روز در اردوگاه شهر رف


برچسب ها: دوست داشتنی - کودکان غزه - قاسم - خبرگزاری - فشار - نویسنده - دارایی
آخرین اخبار سرویس:

رُز فروشِ شهر خون

رُز فروشِ شهر خون