مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
یکشنبه، 10 دی 1402 ساعت 07:402023-12-31سياسي

لحظات نفس گیر یک بمباران


در قنوت نماز مغرب، هواپیماهای دشمن، سی چهل متر پشت سر ما و پایین تپه را بمباران کردند! پا به فرار گذاشتیم! جای نمازی از همه امن تر بود؛ خوابید کف محراب.

- در قنوت نماز مغرب، هواپیماهای دشمن، سی چهل متر پشت سر ما و پایین تپه را بمباران کردند! پا به فرار گذاشتیم! جای نمازی از همه امن تر بود؛ خوابید کف محراب.

یه گزارش ایسنا، زمستان سال 1361، قبل از آغاز عملیات والفجر مقدماتی در فاصله ده پانزده کیلومتری خط مقدم چادر زده بودیم.

روی یکی از تپه ها را با لودر صاف کرده بودند تا نماز جماعت برگزار کنیم.

یک محراب به گودی چهل پنجاه سانتیمتر هم حفر کردیم تا امام جماعت توی محراب بایستد.

آقای نمازی، پیرمرد هفتادساله و با سوادی بود که همه قبولش داشتند.

بچه ها می گفتند او به اندازه یک روحانی اطلاعات دینی دارد.

فرمانده گردان در میدان صبحگاه او را به عنوان امام جماعت معرفی کرد.

چون خطر حمله هوایی دشمن وجود داشت، ظهر نماز جماعت نخواندیم.

شب اول عبایی روی شانه اش انداخت و نماز مغرب را شروع کرد.

بین نماز مغرب و عشا، بند بلندگوی دستی را روی دوشش انداخت و حدود یک ساعت سخنرانی کرد و احکام گفت.

خیلی خسته شدیم.

این پا و آن پا می کردیم تا سخنرانی اش تمام شود؛ اما او کار خودش را می کرد! بعد از نماز عشا، یکی از بچه ها به نام علی به او گفت: آقای نمازی لطف کن یه کمی س


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

لحظات نفس گیر یک بمباران

لحظات نفس گیر یک بمباران