مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 9 دی 1402 ساعت 10:352023-12-30سياسي

شهادتی بی صبرانه


موقع بیان جمله آخر، بغضش ترکید و گفت «خدا از زبانت بشنود».

کاملاً پیدا بود که غمی سنگین تار و پود وجودش را متأثر کرده است.

- موقع بیان جمله آخر، بغضش ترکید و گفت خدا از زبانت بشنود .

کاملاً پیدا بود که غمی سنگین تار و پود وجودش را متأثر کرده است.

به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، سعدالله زارعی در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت: یک سال گذشته بود و او هنوز لباس مشکی را از تن در نیاورده بود؛ پرسیدند چرا؟ گفت تا به قولش عمل نکند، از تن بیرون نخواهم کرد.

حرفش کمی بوی لجبازی می داد، ولی نه.

بی صبری اش، طبیعی بود، نمی خواست زیاد از دوست قدیمی اش که خود را مدیون او می دانست دور بیفتد.

گاهی هم زیر لب غرغر می کرد؛ خود گفتی تو دیگر به درد ماندن نمی خوری، باید بروی پس چه شد؟ چرا کمک نمی کنی؟ اشک جلوی دیدگانش را تار کرده بود، بلند شد رفت سمت پنجره، پرده را کنار زد ولی پنجره را باز نکرد.

معلوم بود دنبال هوای تازه نیست، دنبال جای تازه است.

بی حوصله برگشت در گوشه ای نشست و دست های خود را دور دو طرف صورتش گرفت.

چشمانش بسته بود، معلوم بود در درونش غوغایی برپاست و دیگر چیزی او را قانع نمی کند.

این حالت در او دقایق طولانی ادامه پیدا کرد.

بعد از روی میز سوییچ ماشین را برداشت و در دست خود فشار داد.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

شهادتی بی صبرانه

شهادتی بی صبرانه