مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
پنجشنبه، 11 آبان 1402 ساعت 21:052023-11-02سياسي

پدر اجازه می دهید به جبهه بروم؟


می خواست بگوید که فقط چند روز به باز شدن مدرسه ها باقی مانده، اما زبانش به گفتن باز نشد.

بهت زده و خاموش نگاهش کرد.

خیره شد به چشم های پرنده ای که از آغاز، - به گزارش سایت قطره و به نقل ازفارس نوجوان، آن روز برای پدر روز خوب بود یا بد، نمی دانست؛ نمی توانست بداند.

روز عجیبی را شروع کرده بود.

روز عجیبی را می گذراند.

خسته از تکرار روزها و شب های طولانی و کسالت بار، مغازه ای اجاره کرده بود تا در غربت، از خانه و خانواده اش دور نباشد.

هنوز خستگی سال ها آوارگی در جاده ها از تنش بیرون نرفته بود.

خوشحال بود و روزی هزار بار به درگاه خدا شکر می کرد.

آن روز، تمام مشتری ها، رهگذرها، نگاه ها، صداها و همه چیز حالت عجیبی داشت.

در تمام عمر، هرگز روزی به آن قاعده ندیده بود.

دلش بهانه می گرفت، اما نمی دانست چرا.

ناگهان صدای قدم هایی نرم و سبک، او را از سفر در سرگردانی و حیرانی بازداشت.

  -: سلام آقا جان! خسته نباشید.

سربلند کرد.

از وادی حیرانی بیرون آمد.

محمدحسین در برابرش ایستاده بود.

به آستانه در تکیه داده بود و نگاهش می کرد.

آنقدر حیرت زده بود که حتی نتوانست کلامی به زبان بیاورد.

آیا با آمدش پسرش همه چیز تمام شده بود؟ آیا همه آنچه را که باید در آن روز اتفاق می افتاد، اینک در برابر خودش می دید.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

پدر اجازه می دهید به جبهه بروم؟

پدر اجازه می دهید به جبهه بروم؟