مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
جمعه، 7 مهر 1402 ساعت 15:102023-09-29ورزشي

از روزهای رنگینی تا سال های وقار و سنگینی


هر زمان که می دیدمش تیپ جلف و متفاوتی داشت، انگار رنگین کمان از جلوی چشمانت رد می شود، اما حالا او را با چادر مشکی و با وقاری خاص می بینم.

- خبرگزاری فارس- کرمان؛ زهرا بمی: از وقتی یادم می آید، او را با تیپی متفاوت و جلف می دیدم، موهایش را از روسری اش بیرون می ریخت و آرایش غلیظی داشت.

هم کلاسی ها نامش را رنگین کمان گذاشته بودند، به قدری جلف بود که هیچ یک از بچه ها حاضر نبودند در راه مدرسه او را همراهی کنند.

مهربان و شوخ طبع بود، لبانش همیشه خندان و در س خوان هم بود، اما شُل حجاب بود.

در دوران مدرسه پوشیدن چادر اجباری بود اما او به زور یک چادر نازک می پوشید و دور از چشم مدیر مدرسه داخل کیفش می گذاشت و وقتی که زنگ خانه می خورد یواشکی از کیفش بیرون می آورد و در راه مدرسه هم آن را از سرش در می آورد.

دوران مدرسه تمام شد و گاهی او را در خیابان می دیدم.

همان تیپ رنگارنگ و جلف و بدحجاب.

یک روز به طور اتفاقی او را در درمانگاه تأمین اجتماعی دیدم.

باورم نمی شد که او همان رنگین کمانی است که بچه های مدرسه این نام را روی او گذاشته بودند.

حالا چادری، محجبه و با وقار.

ابتدا به خیال آنکه اشتباه می کنم روی صندلی نشستم و خودم را سرگرم دخترم کردم.

او مرا نگاه می کرد و من هم او را.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

از روزهای رنگینی تا سال های وقار و سنگینی

از روزهای رنگینی تا سال های وقار و سنگینی