حکایتی از دیدار شهریار و رهبر انقلابدیدار آقا و استاد شهریار حکایتی است که با کلام توصیف نمی شود. - به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، یکی از روزهای تابستان سال 1365 بود که از روابط عمومی ریاست جمهوری زنگ زدند و گفتند که آقای رییس جمهور عزم تبریز دارند و مایل هستند ملاقاتی با استاد تدارک شود که بهتر است چند تن از شعرای مُعنوَن تبریز هم در آن دیدار ملتزم و مشایع باشند. روز بعدش معظم له به تبریز آمدند و چون حضور ایشان در منزل استاد یا منزل محل ورود آقا که منزل امام جمعه وقت بود، مناسب نمی بود، سالن استانداری را در نظر گرفتیم و حدود 20 تا 30 تن از شعرای تبریز را هم دعوت کردیم. بعد از نماز مغرب بنده استاد را از منزلشان به میعاد ملازمت کردم. دیدار آقا و استاد حکایتی است که با کلام توصیف نمی شود. بسیار صحنه دلاویزی بود. از این جهت که من با تمام رفتارها و سکنات استاد حکیم آشنایی دارم، برای من این نوع استقبال از استاد بسیار شگفت انگیز بود. این دو همدیگر را به آغوش کشیدند و استاد تا دست آقا را در دست گرفت، گریه عجیبی سرکرد. دست آقا را به سینه فشرد و گفت ابوالفضل مایی . آخر این چه شقاوتی است که با این دست چنین بکنند؟ گریان و دادخواه زمزمه می کرد و من گوش به این نجواها خوابانده. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |