وقتی مجروح بسیجی جایش را به خلبان عراقی بخشیدخلبان جنگنده بود و هواپیمایش را زده بودند سر و صورتش خونین بود دندان هایش شکسته لباس هایش پاره شده بود و وضع وخیمی داشت. برای آنکه بتوانم یک برانکارد را در داخل بالگرد جا بکنم مجدداً بالارفتم. - خلبان جنگنده بود و هواپیمایش را زده بودند سر و صورتش خونین بود دندان هایش شکسته لباس هایش پاره شده بود و وضع وخیمی داشت. برای آنکه بتوانم یک برانکارد را در داخل بالگرد جا بکنم مجدداً بالارفتم. به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، سرهنگ غلامرضا تأییدی فر از خلبانان پیشکسوت هوانیروز ارتش درباره خاطرات تلخ و شیرین پروازش در زمان جنگ روایت می کند: شاید تلخ ترین خاطره خلبانی مثل من در لحظاتی رقم می خورد که مجروحان را تخلیه می کردم، البته اینکه جان یک رزمنده ای را که جان خود را در طبق اخلاص گذاشته و جبهه آمده نجات می دادم خیلی خداپسندانه و ارزشمند بود ولی وقتی دست و پای بریده یا پیکر تکه تکه شده رزمندگان را می دیدم؛ این واقعاً عذاب آور بود. در عین حال یکی از خاطرات ارزشمند من که هرگز فراموش نمی شود در این برهه بود. در منطقه جنوب مناطقی را به نام های قایق 1و 2 و 3 و 4 برای تخلیه مجروحان تدارک دیده بودند. ما مجروحان را در یکی از این مناطق سوار کرده و با بالگرد به بیمارستان های اهواز، دزفول، ماهشهر و تعداد دیگری از مناطق انتقال می دادیم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |