مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
سه شنبه، 13 تیر 1402 ساعت 06:302023-07-04فرهنگي

فراموش شدگان امروز؛ قصه میرپنج و اوستا


هر خانه در این کره خاکی یک داستان برای شنیدن و گفتن دارد و ما هم امروز در یکی از این خانه ها را زدیم تا روایت کنیم، داستان اش را از زبان اهالی اش.

- خبرگزاری فارس_ تبریز؛ کتایون حمیدی: گفت زمان همیشه هم همه چیز را درست نمی کند، بعضی وقت ها خراب کننده هم است ! سرم را به طرف صدا چرخاندم؛ پیرمردی با دست و پاهای استخوانی که ردِ پیری با خون مردگی های لکه ای روی دست و پاهایش نقش بسته و در گوشه ای از تخت اش نشسته بود.

چطور حاج آقا؟ با دست اشاره کرد تا نزدیکتر بروم! چطور ندارد دختر جان؛ به ریخت و قیافه من نگاه کن، قدیم ها یک برو بیایی داشتم برای خودم! ولی زمان گذشت و گذشت و لامصب هر روز یک خط روی جسم و جانم انداخت و شدم همین کسی که الان هستم .

   یک روز در خانه سالمندان شهر آذرشهر اولین روایت: میرپنج دیروز نشستم کنارش و پیرمرد از آن روزها برایم گفت؛ از روزی که لباس ارتش را بر تن کرد، از روزی که درجه میر پنج را که به هر کسی نمی دادند، را از دست پهلوی گرفت؛ از ازدواجش، از به دنیا آمدن پسرش آرش! از شعارهایی که برای انقلاب خمینی(ره) سر داده بود؛ از دیدارش با رهبری.

از فوت یارش و از مهاجرت تک پسرش.

میر پنج قصه مان چند سالی است که راهی خانه سالمندان شهرستان آذرشهر شده است؛ پیرمردی که از گذر زمان می گفت که چطور از کودک، پیر ساخت .


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

فراموش شدگان امروز؛ قصه میرپنج و اوستا

فراموش شدگان امروز؛ قصه میرپنج و اوستا