مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
سه شنبه، 20 تیر 1402 ساعت 19:202023-07-11فرهنگي

مرثیه مسعود کیمیایی برای احمدرضا احمدی : چقدر شاعر بودی و خسته، اما پیر نبودی


در جوانی جامی به جامت زدم و تا پیری مست ماندم.

من بلد نیستم برای تو «زیبا» بنویسم.

آفتاب لب بام است و ما هنوز سردمان نیست.

- ـــ دنیا بعد تو مهری ندارد.

با گلاب سنگم را شستشو کن.

تنها بیا.

برایم شعر بخوان اما حتما پسر شرقی میانشان باشد.

اصلا حواسم پی مرثیه خوانی نیست.

باید رفتن را یاد گرفت.

ما تا آخرین چکه عمر زنده هستیم و تو شعرت را می نویسی و من ـــ اگر توانی باشد فیلم می سازم.

اما احمدرضا شوخی ها تمام شده.

وقت جمع کردن جل و پلاس است.

نه شعرها را می توان برد و نه فیلم ها را.

تا قضاوت ها از بی رحمی دور شود.

از بالا دیدن چه کیفی دارد.

من فقط نگران ماهور و پولاد هستم.

   در تلویزیون شکل قبل از تلویزیون بودی؛ دو چشم پنهان شده پشت شعله گرم و گر گرفته و یک قیام بی حوصله.

یک تنه در مقابل نقد و نقاد.

تو اصلا از جوانی سیم آخر نداشتی.

از همان کتاب شعر اولت به سیم آخر زده بودی که از سازت ترسید، رفت.

می دانم وقت رفتن بعد من ـــ دوتایی هیچ رخت چرکی نداریم.

پشت ما همه چیز تمیز است.

  چه کار کنم شعری از تو بخوانم؟ تو را یاد ابر بیاندازم که از نوجوانی بر ما باریده است و ما فقط تعریف آفتاب راشنیده ایم؟ چرا ما ریاضی یاد نگرفتیم.

برای اینکه من هنوز یک سقف و اطاق از خودم نداشته باشم؟ برای این که چشم های تو را یواشکی ویراستاری کردن، پیش پرده فیلم گفتن به این زیب


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

مرثیه مسعود کیمیایی برای احمدرضا احمدی : چقدر شاعر بودی و خسته، اما پیر نبودی

مرثیه مسعود کیمیایی برای احمدرضا احمدی : چقدر شاعر بودی و خسته، اما پیر نبودی