عشق بی منت آقامعلم، راه موفقیت «ابراهیم» را هموار کردخبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ مدام با خودم زمزمه می کنم جگرگوشه و هر چه بیشتر فکر می کنم بیشتر به عمق کلمه پی می برم. اصلا فکرش را بکن مادر باشی از همان کودکی زمانی که خاله بازی می کردی برای عروسک هایت مادری می کردی تا زمانی که بزرگ شدی و 9 ماه جگرگوشه ات را از شیره وجودت تغذیه کرده باشی. یا فکر کن پدر باشی اصلا جگرگوشه که هیچ بچه ات می شود همه وجودت و همه زندگی ات، وقتی پدر یا مادر باشی از هر خوشی می گذری تا فقط لبخند روی لب کودکت باشد، حاضری شب گرسنه بخوابی تا بچه ات سیر باشد، حاضری جانت را بگیرند اما خار به پای طفلت نرود. خار به پای طفلت رود دستپاچه می شوی چه برسد یک آن بفهمی کودک از این بیماری های جدید گرفته، توموری توی سرش جا خوش کرده و آزارش می دهد، اصلا آب خوش از گلویت پایین نمی رود، بعد با هزار سختی از این مطب به آن مطب بروی و کودکت را با خودت همراه کنی خب کودک که تاب این همه دکتر رفتن را ندارد حالا تازه فکر کن توی شهر کوچک خودتان کاری از دست کسی برنیاید مگر می شود دست روی دست گذاشت مگر می شود شب را صبح کرد و راحت خوابید. جایی که خدا دستت را می گیرد وای از آن روزی که مجبور شوی دست بچه ات را بگیری راهی شهری دیگر شوی تا دکتری پیدا کنی و جگرگوشه ات را به او بسپاری، یک شهر بزرگ، غریب. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |