نقطه سرخط؛ ما ته خطی ها به زندگی برگشتیمکرمان؛ مهسا حقانیت: ناصر عرب زاده یکی از نخستین افرادی ست که او را در اردوگاه کرامت سپاه ثارالله کرمان می بینم، مردی لاغراندام با ریش مشکی بلند که لباس های سیاه و کتونی سفید پوشیده است، شوخ طبع است و حواس جمع. خودش می گوید: کله خرابی بچه هایی که به کمپ می آیند را قبول ندارم، اینها خیلی مظلومند، من کله خراب بودم که از همه کمپ ها فرار می کردم . وقتی مددجویی را به اردوگاه می آوردند از صفر تا 100 کارهایش را عرب زاده در دست می گیرد، حتی گاهی همراه با آنها برای سم زدایی شب تا صبح بیدار می ماند. متولد 1370 در شهر زرند است، برقکار ماشین بوده و از سوم راهنمایی با نوشیدن مشروب به سمت موادمخدر رفته و بعد هم تریاک و مواد صنعتی و تا ته خط رفته و دوباره به زندگی برگشته است. بچه آخر خانواده بودم، عاشق هم شده بودم، برای اینکه احساس بزرگی کنم، آن هم من که لب به دود نزده بود، رفتم سراغ تریاک، بعد که تریاک دیگر جواب نداد، رفتم سراغ هرویین، آمدم کرمان و با یک راننده تریلی آشنا شدم که برایش کار می کردم، شیشه کشیدن را هم از او یاد گرفتم . لذتی که تبدیل به رنج و درد تمام نشدنی می شود عشق عرب زاده هرچند به فرجام رسید، اما اعتیاد به موادمخدر موجب شد تا او خانه و زندگی را رها کند و کارتن خواب شود، می گوید: روزهای اولی که موادمخدر مصرف می کنی، لذت دارد، اما بعد برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |