ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهارسال 1402 سال تصمیم های سخت خواهد بود. اگر مسئله ها حل نشود، تنگناها بیش تر شود، چالش های اقتصادی، امنیتی با ما بماند و ناکارآمدی جولان دهد، دیگر معلوم نیست روزگار با ما چه خواهد کرد. - عصر ایران؛ سجاد بهزادی - فریدون مشیری، شاعر معاصر ایران، سرایش عمیقی دارد در وصف نوروز و بهار. در این سرایش فریدون نگران است که مبادا احوال جامعه به گونه ای پیش رود که نتواند کامی بگیرد از بهار. ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم/ ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب/ ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار. سال 1401 به پایان رسید و حالا بهار از راه رسیده است. کدام جامعه است که دوست نداشته باشد چون گل برقصد، مست آفتاب گردد و بهار کام او را شیرین کند. اما کشور در سالی که گذشت همچنان در وضعیت حساس بود و ما سالهاست در شرایط حساس به سر می بریم. طبیعی است جامعه ای که مدام در پیچ های تاریخی و وضعیت های حساس گرفتار است، نمی تواند مست آفتاب باشد و از بهار و ترنم هایش کام بگیرد. جامعه ایران در سال 1401 ؛ هم تماشاچی بود و هم کنشگر. این جامعه بر سر برخی پدیده ها هم انسجام داشت و هم پولاریزه بود. اما هر چه بود به کام هیچ گروهی نبود، حتی آنانی که از وضعیت موجود اظهار شادمانی کردند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |