امروز با سعدی : به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوستعاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبحتا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصلآنچه در سر سویدای بنی آدم از اوست به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیستبه ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست زخم خونینم اگر به نشود به باشدخنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست غم و شادی بر عارف چه تفاوت داردساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست پادشاهی و گدایی بر ما یکسان استکه بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |