مارکس و انگلس انقلاب راستین را "انقلاب اجتماعی" می دانستند که باید به تغییر "طبقه حاکمه" منتهی شود و "انقلاب سیاسی" را صرفاً در راستای تغییر "هیأت حاکمه" می دانستند.
- مارکس و انگلس انقلاب راستین را "انقلاب اجتماعی" می دانستند که باید به تغییر "طبقه حاکمه" منتهی شود و "انقلاب سیاسی" را صرفاً در راستای تغییر "هیأت حاکمه" می دانستند.
ادموند برک اما انقلاب را محصول توهم مردم درباره امکان ایجاد جامعه ایده آل می دانست.
عصر ایران - "انقلاب" (Revolution) در کنار اصلاحات "و کودتا و جنگ، یکی از راه های چهارگانه تغییر نظام های سیاسی است.
در اصلاحات، هیات حاکمه دست به کار تغییر نظام سیاسی می شود و این تغییر را تا جایی پیش می برد که رضایت اکثریت مردم معترض جلب شود.
در کودتا، نظامیان بالاترین مرجع قدرت را ساقط کرده و نظام سیاسی را کاملا یا نسبتا تغییر می دهند.
تغییر نسبی یا کامل نظام سیاسی از طریق جنگ هم با نقش آفرینی دشمن یا نیروی خارجی صورت می گیرد.
فقط در انقلاب است که مردم خودشان دست به کار تغییر نظام سیاسی می شوند.
البته در نظام های دموکراتیک، به دلیل باز بودن باب اصلاحات، مردم می توانند از طریق انتخابات در تحولات سطحی یا عمیق ساختار سیاسی موثر باشند.
بنابراین انقلاب پدیده ای است که در نظام های غیردموکراتیک یا در دموکراسی های نوظهور و تثبیت نشده رخ می دهد.
فردریش انگلس معتقد بود انقلاب عملی است که به موجب آن بخشی از جامعه اراده خود را بر بخش دیگر با کاربرد توپ و تفنگ تحمیل می کند.
فردریش انگلس مارکس و انگلس انقلاب راستین را "انقلاب اجتماعی" می دانستند که باید به تغییر "طبقه حاکمه" منتهی شود.
از این منظر "انقلاب سیاسی" صرفا به تغییر "هیأت حاکمه" منتهی می شود و تحولی سطحی است.
ادموند برک، فیلسوف بریتانیایی، ملقب به "پدر محافظه کاری"، انقلاب را محصول تصور مردم درباره امکان ایجاد جامعه ایده آل می دانست.
او معتقد بود در دوران قبل از انقلاب، ایدئولوژی هایی بین اقشار مختلف مردم شیوع می یابد که راه های ساده ای برای حل مسائل اجتماعی پیچیده ارائه می کنند و تاسیس "بهشت زمینی" را ممکن جلوه می دهند.
انقلاب کبیر فرانسه عالمان سیاست معتقدند ظهور یک طبقه اجتماعی جدید (مثلا طبقه بورژوازی در عصر فئودالیسم)، نوسازی اجتماعی و اقتصادی، ظهور دولت مطلقه و ظهور ایدئولوژی انقلابی را جزو علل درازمدت وقوع انقلاب دانسته اند.
بحران اقتصادی، نارضایتی روشنفکران، شکاف در طبقه حاکمه، فشار مالی بر مردم و جنگ نیز جزو علل کوتاه مدت انقلاب قلمداد می شوند.
مشهور است که "جنگ مامای انقلاب است".
انقلاب روسیه از دل جنگ جهانی اول بیرون آمد و انقلاب چین نیز از دل جنگ جهانی دوم.
نوسازی اجتماعی و اقتصادی معمولا به افزایش "خواست مشارکت سیاسی" در جامعه منتهی می شود و نوسازی سیاسی را ایجاب می کند.
برخی انقلاب را واقعه ای در راستای نوسازی سیاسی و تحقق خواست روزافزون مردم برای مشارکت در اداره امور کشور دانسته و از این حیث، برخلاف ادموند برک، انقلاب را نه محصول توهم که زمینه ساز دموکراسی می دانند.
درباره چرایی وقوع انقلاب سه نظریه "انفجار"، "توطئه" و "رهبری" وجود دارد:- مطابق نظریه انفجار، انقلاب محصول کشمکش های درونی و مخفی جامعه است و به همین دلیل موجب تعجب حاکمان و خود انقلابیون می شود.
- نظریه دوم انقلاب را محصول اقدامات یک گروه توطئه گر می داند.
- مطابق نظریه سوم، فرصت ناشی از تنش های درونی جامعه در صورتی بدل به انقلاب می شود که مردم معترض دارای رهبر سیاسی باشند وگرنه انقلاب به شورش بدل می شود یا ناکام می ماند.
کرین برینتون، مورخ آمریکایی، انقلاب ها را دارای سه مرحله "حکومت میانه روها"، "حکومت رادیکال ها" و "ترمیدور" می داند.
ترمیدور مرحله فروکش کردن شرایط انقلابی و بازگشت جامعه به وضعیت عادی است.
این مرحله سرآغاز میانه روی برخی از رادیکال ها و تا حد زیادی محصول سرخوردگی مردم از وعده های انقلابی است.
* شرح علمی واژه های زیر را هم بخوانید: ________________________ در "واژه خانه عصر ایران"" ، کلمات و اصطلاحات سیاسی را به زبانی ساده و علمی توضیح می دهیم.
اگر می خواهید معنای واژه ای را توضیح دهیم، زیر همین مطلب برایمان بنویسید.
کلید واژه ها: انقلاب - تغییر - سیاسی - نظام سیاسی - نظام - اصلاحات - کودتا - بالاترین - مردم - نظامیان - ایده آل - یکی از - رضایت - جامعه - محصول - معترض - ایران - هیات - ایده - کنار - قدرت - توهم