فرازی از کتاب«تنها گریه کن»/ماجرای رویایی که مادر شهید را شفا دادمی نشستم حسرت می خوردم. با خود می گفتم: «اشرف سادات می بینی زمین گیر شدی؟ بی لیاقتی چطوریه؟ دهه محرم از نصف گذشته و تو نتونستی یه سینی چای بگردونی تو روضه؟» - _ گروه فرهنگ و اندیشه: مراسم یازدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت همراه با انتشار تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر کتاب تنها گریه کن صبح امروز یکشنبه 30 آبان به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی، با حضور جمعی از خانواده های شهدا، پیشکسوتان جهاد و مقاومت و فعالان حوزه ادبیات و هنر دفاع مقدس، با رعایت دستورالعمل های بهداشتی در مجموعه تالار وحدت در حال برگزاری است. کتاب تنها گریه کن ، شامل روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان در دوران مبارزات انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و پس از آن است که به قلم اکرم اسلامی تدوین و توسط انتشارات حماسه یاران منتشر شده است. به بهانه مراسم امروز و تقریظی که رهبر انقلاب بر این کتاب نوشته اند، فرازهایی از این کتاب را تورق می کنیم: راضی شدم بروم بیمارستان. بعد از عکس و معاینه تشخیص شان این بود که پایم را تا بالای زانو گچ بگیرم. حوصله نمی کردم بنشینم گوشه خانه و دست و پایم بسته باشد. همین شد که قبول نکردم. دوباره همان باند و پارچه ها را بستم و برگشتم خانه. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |