سرکوب مخالفان یک مربی روی سکوها توسط هیکلی ها!دو سه تا دماغ که شکسته شد، جو آرام شد، دیگر کسی اعتراضی به رفتار آقای مربی نداشت. بچه های مردم چشم می دواندند تا پلیس را ببینند اما حتی با دیدن پلیس هم جرات نداشتند که شکایتی داشته باشند، - از قیافه شان پیداست مدام بین تو و بیرون در رفت و آمدند و زندان رفتن برای شان خیالی نیست. پول شان را که بگیرند کار انجام شده است. مثل آنها که می گویند: عکس بده جنازه بگیر! باب جدیدی باز شده است، لیدرهای قدیمی انگار دیگر دوره شان گذشته. امروز دور دور بدن کارهاست و قلدرها، این وسط بچه های مردم در ورزشگاه ها آیا امنیت دارند؟ حق اعتراض دارند؟این داستان جدید از چند سال قبل شروع شد، از آن روزها که هواداران فلان ستاره شهرستانی او را تشویق کردند و پیراهن وی را پوشیدند. آن روز در راه روهای ورزشگاه آن هواداران به جرم عاشقی اولین کتک ها را دریافت کردند و سپس لباسهایشان را پاره دیدند. چندی بعد برخی دیگر در ورزشگاهی دیگر وقتی بازیکن محبوبشان را صدا زدند که توسط مربی به میدان بیاید کتک خوردند، بیچاره بازیکن ستاره از روی نیمکت داشت کتک خوردن هوادارانش را نگاه می کرد و حیرت زده می پرسید اینها چه کسانی هستند که مردم را کتک می زنند؟ این اتفاق ها واقعی است، رخ می دهد، حالا دوره جدیدی از قلدری شروع شده است، عصری جدید اقتباس شده از داستان های قدیمی شعبان بی م برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |