ایدز نگیریم خوبه/ فرهنگ سازی موزی/ پیکارجوهایی که تانک دارند!

لابد می دانید که در برخی مناطق کشور،بیماری آنفلوآنزا به گونه ای اپیدمیک، بسیاری را روانه مراکز درمانی و داروخانه ها کرده است که متاسفانه با کمبود هایی حتی در حد (از جمله برخی دوستانم از کرمان گزارش داده اند) واکسن، - نیمه های شب است ، سرد و سوزدار و بی گریزگاه.

در اتوبوس خلوت آدم های خیلی کمی هستند، همه تکیده و بی خواب و فقیر و خسته.

کنار من پیرمرد دستفروشی نشسته که تنش بوی اندوه و پیری و درد می دهد.

با هم حرف می زنیم، سیگارفروش سیار حوالی میدان ونک است، دارد به خانه اش در حاشیه شهر، در رباط کریم برمی گردد.

مثل همیشه خودآزارم و دل می دهم به واگویه های غمبارش.

از کسب و کار بی رونق بی برکت می گوید و کارگاه کیف سازی به باد رفته و از دوران بنایی کردن و پیر شدن و از روزگار دائم سخت شونده و از مرگ همسر و از پسر مقیم کانادا که سالهاست یاد پدر نمی کند و .

بعد گوشی موبایل چینی فیک اما قشنگ خود را بیرون می آورد، تلگرامش را باز می کند، عکس پسر کوچک دو سه ساله بامزه ای را نشانم می دهد و با بغض می گوید این نوه منه، اسمش خارجیه سخته، تا حالا ندیدمش، صداشو نشنیدم ، پسرم عارش میشه که من باباشم .

به دستهای پینه بسته پیرمرد نگاه می کنم و به چشمهای غمگینش، و بدون این که به روی خودم بیاورم برایش می میرم.