بی باده مستان/ روایت یک شاعره امدادگر باردارروزی استاد عابد به من گفت که چرا تخلص ندارم، هول شدم و به استاد گفتم که استاد من در حدی نیستم که برای خود تخلص داشته باشم ولی نظر استاد بر این بود که حتما باید تخلص داشته باشم به همین خاطر از من خواست تا یک مراسم سور برگزار کنم و او در آن مجلس یک تخلص به من هدیه دهد. - خبرگزاری فارس_ کتایون حمیدی: می دانی، تحفه شاعران فقط شعر است، نمی دانم شاید حرف هایم به درد یک خبرنگار نخورد تا از آن یک خبر ساندویچی دست اول بسازد و بیاندازد به جان فضای مجازی و بشود نقل محافل. اصلا خواننده های این گفت و گو شاید با خود بگویند، خب به ما چه که خودکار در دست نجمه چگونه با شعر روی کاغذ می رقصد. اینها را عشرت جبارزاده، با تخلص نجمه که در یکی از روزهای گرم تابستان با حضورش خنکی دلنشینی به محفل بانوان بسیج آن هم بسیج رسانه که محفل اصحاب اهل قلم است، دعوت شدم، تصمیم گرفتم تا بعد از مدت ها از خانه بیرون بیایم. از او می خواهیم تا از همان اولِ اول برایمان تعریف کند و ما هم دست به سینه به حرف هایش گوش دهیم، انصاف می چسبد از یک طرف بانوی شاعر پُر از احساس حرف بزند و از طرف دیگر بوی چایی هل دار کل اتاق را پر کند و تو فقط گوش دهی و غرق شوی در آن لحظه. او می گوید: در یک به صورت جدی شعر را شروع کردم و خیلی زود نیز مدیریت انجمن ادبی بانوان تبریز را بر عهده من گذاشتند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |