مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
یکشنبه، 18 اردیبهشت 1401 ساعت 21:522022-05-08حوادث

قصه شیطانی سحربانو!


حالا که این رسوایی به بار آمده است، دیگر حتی نمی توانم به چشمان همسر و فرزندانم نگاه کنم.

آن زن مانند یک شیطان کثیف چنان با حرف هایش مرا فریب داد که هیچ گاه فکر نمی کردم روزی به این درجه از شرمندگی برسم که .

به گزارش سایت قطره و به نقل ازخراسان، مرد 52 ساله در حالی که حلقه های اشک بر گرداگرد چشمانش نمایان بود، درباره این رسوایی تاسف بار به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: حدود 20 سال است که با مسافرکشی در شهر روزگارم را می گذرانم.

همسرم نیز که دختر خاله ام است در یکی از ادارات دولتی کار می کند ولی فقط یک حساب مشترک بانکی داریم.

حاصل زندگی مشترکمان سه دختر و دو پسر هستند که همه آن ها ازدواج کرده اند و تنها دختر کوچکم هنوز به تحصیل ادامه می دهد.

در این سال ها زندگی بسیار شیرین و آرامی داشتم تا این که اسفند سال گذشته و در حالی که چند روز بیشتر به تحویل سال نمانده بود، زن جوانی را به عنوان مسافر از بولوار ابوطالب سوار کردم تا به بولوار فردوسی برسانم.

او از لحظه ای که در صندلی عقب جا گرفت شروع به صحبت کرد و از هر دری سخن گفت.

او مدعی بود از دادگاه خانواده می آید و در تلاش است بعد از طلاق از همسرش حضانت فرزندش را به عهده بگیرد و.

.

با وجود این، من که عادت به حرف زدن زیاد نداشتم فقط پشت فرمان خودرو سرم را به نشانه تایید تکان می دادم.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

قصه شیطانی سحربانو!

قصه شیطانی سحربانو!