مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 12 تیر 1400 ساعت 07:302021-07-03حوادث

داستانه کوتاه درخواست آخر


پس از درگذشت پدر، پسر مادرش را به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد.

یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است! پس باشتاب رفت، تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.

از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی تا برایت انجام دهم؟ مادر گفت: از تو درخواست آخری دارم.

می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم! فرزند با تعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟ و قبلا به من گلایه نکردی! مادر پاسخ داد: بله فرزندم.

من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم و عادت کردم.

ولی می ترسم که وقتی فرزندانت تو را در پیری به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی!


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

داستانه کوتاه درخواست آخر

داستانه کوتاه درخواست آخر