روایت روزهای سخت نبرد فاو غوغای شهادت مادر در روز چهارم عملیات/چند شب است که خواب پرواز می بینممادر! گل که بیخار نمی شود، بچه های خوبت را گلچین کردی ما را هم به میهمانی خود دعوت کن. - " از ساری، رزمندگان و غیورمردان لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس حماسه ای کم نظیر از خود به یادگار گذاشتند که از این میان میتوان عملیات والفجر هشت را نگینی از این رشادت ها دانست، به همین منظور خاطراتی از چند تن از رزمندگان این لشکر خطشکن در ادامه تقدیم به مخاطبان می شود. * اسلحه های سفارشی احمد رمضانزاده میگوید: بارش پیش بینی نشده باران، زمین را گلآلود کرده بود، لباس ها و اسلحه ها هم خیس و گلی شده بودند، تیربارها از کار افتاده بودند و آرپی جی ها هم وضعیت بهتری نداشتند، این جایش را دیگر نخوانده بودیم. در مقابل ما دشمن بود با انواع تجهیزات و پشت سرمان آب خروشان اروند، با نارنجک افتادیم به جان عراقی ها، اللهاکبر می گفتیم و نارنجک می انداختیم. خدایی که باران را فرستاده بود، اینجا به داد ما رسید، عراقی ها سنگرها و مهمات شان را رها کرده و گریخته بودند. در آن گیر و دار با هم شوخی می کردیم که دست دشمن درد نکند! چه اسلحه های نویی! انگار برای ما سفارش داده بودند و . . * آتش اذان! سیدمجید کریمی فارسی میگوید: پایگاه دشمن به طور کامل محاصره نشده بود، ولی آتش آنها خیلی سنگین بود و نمی توانستیم آن نقطه را تصرف کنیم، برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |