آسمان از آن توست؛ به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید حمیدرضا نوبختخورشید، با تمام خشم تابستانه اش، بر جاده ای که میان نخلستان های جزیره مینو و اهواز کشیده شده بود، سنگینی می کرد. آسفالت داغ، امواجی از گرما را به هوا پرتاب می کرد و ماشین های عبوری را در تصویری لرزان، - خورشید، با تمام خشم تابستانه اش، بر جاده ای که میان نخلستان های جزیره مینو و اهواز کشیده شده بود، سنگینی می کرد. آسفالت داغ، امواجی از گرما را به هوا پرتاب می کرد و ماشین های عبوری را در تصویری لرزان، محو و بی رنگ نشان می داد. باد داغی که از روی اروند می وزید، به جای خنکای نسیم، بوی شرجی و خاک سوخته را به همراه داشت. به گزارش ایسنا، حسین زکریایی عزیزی در یادداشتی به مناسبت شهادت سردار سرلشکر پاسدار حمیدرضا نوبخت نوشت: حمیدرضا فرمان را با دستی محکم گرفته بود، اما قطرات عرق روی پیشانی اش خبر از گرمایی می داد که حتی داخل ماشین هم راهی برای فرار از آن نبود. مسعود، در صندلی کناری، کمی بی حوصله، به نقطه ای نامعلوم در افق خیره شده بود. جاده، طولانی و یکنواخت، زیر تابش خورشید کش آمده بود. ناگهان، صدای اذان از رادیوی ماشین بلند شد. نوای آشنای اذان در دل سکوت گرم و سنگین جاده پیچید. حمیدرضا بدون لحظه ای تردید پایش را روی ترمز گذاشت و ماشین را کنار جاده متوقف کرد. برچسب ها: شهادت سردار - حمیدرضا - سالگرد شهادت سردار - ماشین - نخلستان - آسفالت - مناسبت |
آخرین اخبار سرویس: |