دیداری که هر جمله اش یک کلاس درس بود/از قاب تلویزیون تا حضور در حسینیه؛ روایت یک انتظارسال ها بود که نقش ونگار حسینیه ی امام خمینی را در قاب رنگی تلویزیون می دیدم و هر بار که شعار «لبیک» دانشجویان را از این قاب می شنیدم، حسرت یک دیدار در دلم باقی می ماند. - دیداری که هر جمله اش یک کلاس درس بود/از قاب تلویزیون تا حضور در حسینیه؛ روایت یک انتظار از لحظه ای که پا به حسینیه گذاشتم، حس عجیبی داشتم. اینجا فقط یک سالن ساده نبود؛ فضایی بود که سال ها دانشجویان در آن با ولی امر خود سخن گفته بودند. جمعیتی پرشور، فضای معنوی و سخنانی که قرار بود راه آینده را روشن کند. دیداری که هر جمله اش، درسی تازه بود. سال ها بود که نقش ونگار حسینیه ی امام خمینی را در قاب رنگی تلویزیون می دیدم و هر بار که شعار لبیک دانشجویان را از این قاب می شنیدم، حسرت یک دیدار در دلم باقی می ماند. حالا، بعد از سال ها انتظار، در مسیری قدم گذاشته ام که به همان حسینیه ای می رسد که همیشه از قاب تلویزیون دیده بودم. جمعیت آرام حرکت می کرد. برخی با دوستانشان صحبت می کردند، برخی زیر لب ذکر می گفتند و برخی مثل من، در سکوت فقط جلو می رفتند. در مسیر منتهی به حسینیه، چهره ی دانشجویانی که شور و حرارت جوانی شان با شوق حضور آمیخته بود، برایم واضح تر می شد. بغضی گلویم را می فشرد که تنها با اشک شوق هنگام وصال می شکست. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |