مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
یکشنبه، 17 دی 1402 ساعت 14:252024-01-07اجتماعي

بوسه هایی که حسرت همیشگی خاله کبری شد


پرچم را کنار زدم، چند تکه استخوان و قدری خاک، سفارش کرده بود جایی که تیر خورده را ببوسم اما تکه استخوان ها معلوم نمی کرد چه بر پسرم گذشته، پسر رعنایم شده بود چند تکه استخوان سرم را روی خاک و استخوان های داخل تابوت گذاشتم و گفتم: - خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ نرجس سادات موسوی با این که امسال برف و باران خودش را نشانمان نداده اما سوز سرمایش چند روزی بود مهمانمان شده بود و پوست دست و صورت را حسابی خشک می کرد، دَر بزرگ سبز رنگ انتهای کوچه را زدم زودتر از چیزی که فکر می کردم پیرزن دوست داشتنی در میان چارچوب در ظاهر شد.

چروک های صورتش تا انتهای چشم هایش کشیده شده بود و بر مهربانی چهره اش افزوده بود.

تعارفم کرد.

چشم انتظاری سخت - بیا تو ننه، منتظرت بودم، خوبه به موقع اومدی، من وقتی چشم انتظار باشم دلم بهم می ریزه، چشم انتظاری خیلی اذیتم می کنه.

بس قشنگ حرف می زد می خواستم همان جا بایستم و حرف بزند انگار یادم رفته بود هوا سرد است.

دستم را گرفت و گفت بیا بریم کنار بخاری وقت هست برای حرف زدن.

خانه خاله کبری گرم بود.

دور تا دور خانه پتو و پشتی چیده بود و در عین سادگی آرامش عجیبی داشت.

عکس روی دیوار و چهره پسر نوجوان تنها زینت خانه ساده خاله کبری بود.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

بوسه هایی که حسرت همیشگی خاله کبری شد

بوسه هایی که حسرت همیشگی خاله کبری شد