موضوعات داغ: - حقوق بازنشستگان - همسان سازي حقوق بازنشستگان - همسان سازي حقوق - تامين اجتماعي - بازنشستگان تامين اجتماعي - بازنشستگان تأمين اجتماعي - افزايش حقوق بازنشستگان - تأمين اجتماعي - باشگاه پرسپوليس - انتخابات رياست جمهوري - كانو اسپرينت - رييس كميسيون قضايي - يارانه آبان ماه - تراز گاز منفي - رييس شوراي شهر تهران - انتخابات رييس جمهوري - محمدابراهيم لاريجاني - امريه سربازي قوه قضاييه - برند لنو - طنز مهران مديري - يونس آباد - حوادث معدني - پمپ دنده اي

مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
سه شنبه، 19 دی 1402 ساعت 09:062024-01-09اجتماعي

رزمنده ای که چشمانش فدای عقیله شد


سومین روز از سومین ماه سال 1344 هجری خورشیدی از راه می رسد، آفتاب بهاری از پشت کوه های منگشت در روستای طلاور شهرستان صیدون طلوع می کند که چهارمین فرزند خانواده علیخانی چشم به جهان می گشاید بعد از یک پسر و 2 دختر.

پدر؛ روستازاده ای دلپاک، مهربان، ساده، باسواد و خیلی مذهبی است، در همان هوای مطبوع روستا تاریخ اسلام و اهل بیت(ع) را می خواند، نام پسران و دخترانش را هم نام اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و شبیه و نوکر 14 معصوم(ع) انتخاب می کند، پسر اولش که به دنیا می آید او را غلام حسین نام گذاری می کند، تا برای مکتب امام حسین(ع) نوکری کند و راه سیدالشهدا(ع) را برود.

پسر دومش هم در ایام ولادت امام هشتم پا به عرصه حیات می نهد او را نیز محمدرضا می نامد تا در راه و مکتب اهل بیت(ع) گام نهد و با راه و رسم امام رضا(ع) و امام حسین(ع) زندگی کند.

سرباز امام کم کم جمعیت خانواده بیشتر و بیشتر شد، بعد از محمدرضا، سه فرزند دیگر به جمع گرم و صمیمی آنها اضافه می شود و بچه های قد و نیم قد که حالا تعدادشان به هفت نفر رسیده در روستای طلاور رشد پیدا می کنند و زندگی شیرینی دارند.

روبه روز بچه ها در کنار هم قد می کشند و بزرگ می شوند، در اوج حکومت پهلوی، زمزمه هایی به گوش اهالی طلاور می رسد که سیدی بزرگوار، بر علیه شاه قیام کرده و مردم در حمایت از او به پا خواسته اند.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

رزمنده ای که چشمانش فدای عقیله شد

رزمنده ای که چشمانش فدای عقیله شد