دختری که پس از دیدار با رهبر، دست پر به روستایش برمی گردددانش آموزان ایران، 10 آبان ماه را پای کلاس درس متفاوتی نشستند. کلاس درسی که دانش آموزانش دلشان می خواست ساعت ها کش بیاید و تمام نشود. استاد این مکتب هم برایشان از ظلم ستیزی گفت و از رسالتی که آنها برای آینده این کشور دارند. - گروه زندگی؛ زینب نادعلی: هیچ وقت فکرش را نمی کرد که از پشت نیمکت های یک مدرسه کوچک در یکی از روستاهای شمال کشور دعوت شود به یک مهمانی خاص. تا پشت درهای حسینیه هم هنوز باورش نمی شد نام او در لیست دانش آموزانی باشد که با آقا دیدار خواهند کرد. از وقتی خبر این دیدار را شنید تا وقتی با اهالی روستا خداحافظی کرد و راهی تهران شد با خودش فکر می کرد چقدر خوب است که صاحب آن خانه پدری میان این همه مهمان حواسش حتی به او و مدرسه کوچک روستایی اش بوده. شیرینی این دعوت آن قدر به جانش نشسته بود که تازه می فهمید چرا بعضی از همکلاسی هایش آقا را پدر خطاب می کنند. او واقعا پدر بود پدری همین قدر مهربان که هر چقدر هم سرش شلوغ باشد باز وقت می گذارد برای تک تک فرزندان این سرزمین و پای حرف هایشان می نشنید. حالا مریم آمده بود سلام یک روستا را به آقا برساند. یک روستا که دل همه اهالی اش اینجاست. میان صف هایی که عاقبت به خیر می شوند و مسیرشان می رسد به حسینیه امام خمینی، مریم، لهجه گیلکی، لباس محلی و صحبت هایش توجه ام را جلب می کند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |