مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
دوشنبه، 29 آبان 1402 ساعت 19:112023-11-20حوادث

روایت من از «ایران به روایت سرو سهی»


  از خواب فاطمه خانم، دختر خردسالش هم تعریف کرد، از آن چند روزی که فاطمه بی تابی می کرد و مدام سراغ باباش را می گرفت و مادر کاسه صبرش از این بی قراری های دخترکش لبریز شد و می پرسد چرا اینقدر بی تابی؟ دخترک هم هر چه در سینه داشت را می ریزد بیرون! مامان، من دلم بابا را می خواهد، چرا نیست؟ چرا مثل بقیه بچه ها بابای من هم نیست تا دستم را بگیرد، بغلم کند، ببرتم پارک؟ مادر نفس عمیقی کشید! سخت بود نقل قول این داستان! دوباره به حرف آمد: آن شب به فاطمه گفتم، گریه نکن، بابای تو زنده است، حتی زنده تر از بقیه.

اصلا تو یک نعمت بزرگی که داری این است که شاید باباهای بقیه فوت کنند ولی بابای تو همیشه زنده خواهد ماند! می دانم حرفم را درک نکرد، خُب بچه اس.

اما صبح فردا، فاطمه دوان دوان آمد سمت من؛ مامان! مامان! بابا را در خواب دیدم، من و دوست هایم را برداشت و بُرد پارک، کلی بازی کردیم، همه چیز برایمان خرید و بعد رساند خانه و در گوشم گفت، فاطمه جان من همیشه پیشتم، هر حرفی داشتی به خودم بگو.

مادر محمدعلی و فاطمه داستان ها داشت در سینه، بارها تکرار می کرد که همین الآن هم آقا مصطفی کنارش است، آنها با هم زندگی می کنند، او همچنان مرد خانه گرم شان است.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

روایت من از «ایران به روایت سرو سهی»

روایت من از «ایران به روایت سرو سهی»