مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
دوشنبه، 23 مرداد 1402 ساعت 12:102023-08-14فرهنگي

ادیبستان «تابناک»؛ شماره هجدهم


«تابناک» در راستای اعتلای فرهنگ و ادبیات ایران به صورت هفتگی بخشی را به این مهم اختصاص داده است.

در همین چارچوب در «ادیبستان»، بسته ادبی تابناک با مجموعه ای از شعر، - بر مراد چاکران خسرو قاجار دارد   حکایت روزی حضرت سلیمان در ایوان نشسته بود که مردی با رنگ و روی پریده و حال پریشان دوان دوان خود را به او رساند.

حضرت سلیمان پرسید: ای مرد چه شده؟ چرا اینقدر مضطرب و پریشان هستی؟ مرد در حالی که صدایش می لرزید گفت: ای پیامبر خدا! امروز وقتی از خانه به طرف دکانم می رفتم، عزراییل را دیدم که با خشم و غضب به من نگاه می کند، با خود گفتم: حتماً می خواهد جان مرا بگیرد.

حضرت سلیمان گفت: آیا کاری از دست من بر می آید؟ مرد خود را به حضرت سلیمان نزدیک تر کرد و با التماس گفت: به باد فرمان بده تا مرا به دورترین نقطه این دنیا به هندوستان ببرد.

شاید عزراییل در آنجا نتواند مرا پیدا کند.

حضرت سلیمان به باد فرمان داد تا با شتاب او را به هندوستان ببرد.

روز بعد، وقتی که حضرت سلیمان برای رسیدگی به کارهای مردم در ایوان قصر خود نشسته بود چشمش به عزراییل افتاد که از آنجا عبور می کرد.

او را نزد خود فرا خواند.

عزراییل با ادب و احترام روبروی حضرت سلیمان پیامبر ایستاد.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

ادیبستان «تابناک»؛ شماره هجدهم

ادیبستان «تابناک»؛ شماره هجدهم