تا پای جان برای ایراناهل فوتبال نیستم اما بیرانوند را با پنالتی ای که از رونالدو گرفت شناختم. مثل یک کوه توی دروازه ایستاده بود. کوهی که هیچ بادی تکانش نمی داد. کالجبل الراسخ. بیرانوند برای منِ دهه هفتادیِ جنگ ندیده در آن روز و آن بازی شد نماد دفاعِ مقدس. رونالدو شوت زد. توپ مثل یک جنگنده هوا را شکافت. و بیرانوند خودش را روی توپ انداخت، روی مین! روی توپی که هنوز توی مشت های پولادینش می چرخید و برای شکافتن سینه ی ایران در تقلا بود. بیرانوند چشم هایش را بسته بود و توپ، در آغوش کوه از حرکت ایستاد تا تاریخ، قدرت فرزندان حیدر کرار را این بار در زمین سبز فوتبال ببیند. امروز هم منتظر حماسه بودم. حماسه ای از جنس ایستادگی غرورآفرینِ بیرانوندِ امام حسینی. از جوانی که همه مان می دانیم اگر در دروازه ایستاد یک تنه لشکری را حریف است. کسی که با گوشت و پوست و استخوان و رگ هایی پر از اعتقاد به میدان می آید. شیرمردی که فوتبال برای او بهانه ایست برای دفاع. من از فوتبال سر در نمی آورم اما سوت شروع که زده شد دلم ریخت. جوان مردان سرزمینم به میدان زدند. نفس نفسشان توی گوشم بود. عرق ریختن هایشان را می دیدم. ایستاده، فریاد بودند؛ فریاد مردانگی، وگرنه دنبال توپ دویدن که بهانه است. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |