حاج حسین؛ غرق در خدا، محو در آسمان هاهمدان؛ چند روز به محرم مانده بود. اواسط مهرماه 94. تیغِ آفتاب ظهر کم کم داشت از آسمان می گذشت. با بچه ها مشغول سیاه پوش کردن در و دیوار حسینیه بودیم. زنگ پیاپی نوتیفیکیشن گوشی من صدای بچه ها را درآورده بود. گفتم بُگذارید ببینم چه خبر است! تصور همه چیز را داشتم جز آن خبر زجرآور و مالامال از بغض. به بچه ها گفتم حاج حسین شهید شده! پرچم ها را زمین گذاشتند برای دقایقی. انگار که به آنها خبر داغ جوانی را داده باشی. قشنگ در خاطرم هست که مداح هیات شروع کرد به زانوی غم بغل زدن و اشک ریختن. چه کسی فکرش را می کرد آخر؟! ما بودیم و یک اندوه بزرگ، ما و یک غم غلیظِ حل نشدنی. قصه پرواز یک دل باخته که سمبلِ سبکی از زندگی ای بود که تمام مردان خدایی، خود در آن غرق هستند. حاج حسین اندک شباهتی به هیچ کدام از آدم های هم دوره اش نداشت. او خودش بود، غرق در خدا، محو در آسمان ها. فرمانده اصلی میدانی مقابله با فتنه 88 و صدالبته غده بدخیمی به نام داعش. سردارِ سرشار از افتخار. شهید حسین همدانی. او که پروازش، شروع غصه های دنیا برای ما همدانی ها بود. او که خلاصه کنیم: پشت و پناه ایران بود در گرفتاری ها. زمانی که به سوریه رسید و حاج قاسم او را به عنوان فرمانده به سوری ها معرفی کرد، 80 درصد این سرزمین سقوط کرده بود و حاجی فقط جیش الحر قریب به 110 هزارنفری را سازماندهی کرد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |