مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
جمعه، 8 بهمن 1400 ساعت 13:372022-01-28ورزشي

درباره یک قاب دوست داشتنی فوتبال


امیر عابدزاده اما چشم هایش به جایگاه ویژه بود، جایی که پدرش نشسته بود.

مردی که زمانی خودش ستاره ای پر شور و شر بود و حالا از پس روزهای رفته و در هاله ای از محبوبیتی شگفت انگیز می شود به او گفت: - عالیجناب احمدرضا عابدزاده!  عصرایران؛ احسان محمدی- هفت بهمن 1400.

ورزشگاه آزادی.

هوای سرد و جمعیتی قریب به 10 هزارنفر که با هر مصیبتی بود خودشان را رسانده بودند که کنار تیم ملی باشند.

بالای تونل ورودی، خانم ها نشسته بودند.

با بوق و پرچم.

حتی یک دقیقه سکوت نکردند.

در فضای مجازی گله ها فراوان بود از سیستم بلیت فروشی.

حق داشتند ولی همین که علیرغم مخالفت های سرسختانه در باز شده بود خوشحال بودیم.

این تیم ملی مردم ایران است.

همه دلشان برایش می تپد، همه حق دارند کنارش باشند.

به تفاوت هر رنگ و زبان .

بازی که تمام شد، پرچم ها را رساندیم دست بازیکنان، موسیقی، آتش بازی نه چندان باشکوه و شادی مردم.

این لحظه ایست که معمولاً کسی به سیاست، به اختلاف های عقیدتی، به جیب سوراخ و پر پول و .

فکر نمی کند.

هر چهارسال یک بار ممکن است رخ بدهد.

بازیکنان دور افتخار می زدند و روبروی دوربین ها ژست می گرفتند، امیر عابدزاده که نمایش درخشانی داشت اما چشم هایش به جایگاه ویژه بود، جایی که پدرش نشسته بود.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

درباره یک قاب دوست داشتنی فوتبال

درباره یک قاب دوست داشتنی فوتبال