مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
پنجشنبه، 9 بهمن 1399 ساعت 11:152021-01-28اقتصادي

داستان پول دود کباب


فقیری از کنار دکان کباب فروشی می گذشت.

مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخ ها کرده و به روی آتش نهاده باد می ز د و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود.

بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت.

او به همین ترتیب چند تکه نان خشک خورد و سپس به راه افتاد تا از آنجا برود ولی مرد کباب فروش به سرعت از دکان خارج شده، دست وی را گرفت و گفت: کجا می روی پول دود کباب را که خورده ای بده.

از قضا حکیم از آنجا می گذشت جریان را دید و متوجه شد که مرد فقیر التماس و زاری می کند و تقاضا می نماید او را رها کنند.

ولی مرد کباب فروش می خواست پول دودی را که وی خورده است بگیرد.

حکیم دلش برای مرد فقیر سوخت و جلو رفته به کباب فروش گفت: این مرد را آزاد کن تا برود من پول دود کبابی را که او خورده است می دهم.

کباب فروش قبول کرد و مرد فقیر را رها کرد.

حکیم پس از رفتن فقیر چند سکه از جیبش خارج کرده و در حال که آنها را یکی پس از دیگری به روی زمین می انداخت به مرد کباب فروش گفت: بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده، بشمار و تحویل بگیر.

مرد کباب فروش با حیرت به حکیم نگریست و گفت: این چه طرز پول دادن است مرد خدا؟ حکیم همان طور که پول ها را بر زمین می انداخت تا صدایی از آنها بلن


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

داستان پول دود کباب

داستان پول دود کباب