ماجرای کِرم های روی بدن یک معتادغذاهای دور ریخته شده را از رستوران ها یا گاری های زباله پیدا می کردم شیشه مرا به روزی انداخت که انواع کرم های ریز و درشت روی پیکرم می لولیدند و انواع حشره ها دور زخم های دست و پایم حرکت می کردند. - . خراسان نوشت: این که عده ای می گویند تنها راه رهایی معتادان کارتن خواب و آواره از منجلاب اعتیاد فقط مرگ است را باور ندارم چرا که اگر انسان در هر شرایطی به خود بیاید می تواند مسیر زندگی اش را تغییر دهد! مانند من که روزی کرم های ریز و درشت روی بدنم می لولیدند و . زن 47 ساله ای که برای مهارت آموزی درباره تربیت فرزندان دوقلویش به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری مراجعه کرده بود با بیان سرگذشت وحشتناک و تاسف بار خود به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: در خانواده ای پرجمعیت و کم درآمد به دنیا آمدم پدرم معتاد بود و هیچ تعهدی نسبت به خانواده اش نداشت مادرم نیز اگرچه اعتیاد داشت اما سعی می کرد به فکر فرزندانش باشد و آن ها را زیر بال و پر خودش بگیرد. خلاصه هنوز کودکی بیش نبودم که پدر و مادرم به امید یافتن شغل مناسب روستا را رها کردند و به حاشیه شهر آمدیم پدرم باز هم نتوانست کاری برای خودش دست و پا کند اما مادرم در شرکت ها، کارخانه ها یا خانه های مردم کارگری می کرد تا هزینه های اعتیادش تامین شود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |