فیلمخانه؛ سینما با چاشنی تفکر عنوان ستون ثابت ناصر ذاکری روزنامه نگار پیشکسوت و پژوهشگر اقتصادی در دیدار است.
ذاکری در این ستون هر بار ضمن مرور یک فیلم سینمایی به نکات تامل برانگیز آن فیلم از منظر اقتصاد و اجتماع و سیاست می پردازد.
- در صحنه جالب دیگر سران حزب با ریاست مالنکوف تشکیل جلسه داده اند.
هر موضوعی مطرح می شود، اعضا هرچند نظری مخالف جمع داشته باشند، نظری مطابق نظر جمع می دهند، و همه تصمیمات به اتفاق آرا تصویب می شود! در واقع کسی جرأت در اقلیت قرار گرفتن را ندارد، زیرا همه عواقب چنین وضعیتی را به خوبی می دانند! در این جلسه در یک رأی گیری مولوتوف چند جمله متناقض می گوید، و واکنش اعضا که با شنیدن هر جمله با تردید می خواهند دستشان را بالا ببرند و همزمان مراقب واکنش سایر اعضا هستند تا همرنگ جماعت شوند، بسیار دیدنی است.
استالین طی چند دهه حکومت بلایی سر جامعه روسیه آورده، که همه ارکان جامعه را درهم ریخته است.
مردم زندانیان و بردگان حکومتند، نخبگان در انتظار مرگ یا تبعید، و حتی سران حزب و نزدیکترین مقامات به هسته مرکزی قدرت بازیچه های پست و بی مقدار دیکتاتور هستند.
جامعه همزمان از آزادی و آزادگی دور شده، و شهروندان حتی در خانه و کنار فرزندانشان احساس امنیت و آرامش نمی کنند.
سکوتی قبرستانی در شهر حاکم است.
فیلم روایتی خنده دار از یک ماجرای واقعی خنده دار و درعین حال غم انگیز ارائه می کند.
شاید بیننده چنین بپندارد که استالین به تاریخ پیوسته، شوروی متلاشی شده، و دیکتاتور ها از این واقعه درسی هرچند کوچک گرفته اند.
اما باید دانست هر حکومتی که قدم در مسیر سلب آزادی شهروندان بگذارد، هرچند قدم هایش به بلندی قدم های حاکم خودکامه کرملین نباشد، اما کم وبیش همان دستاورد ها را به ارمغان خواهدآورد.
حکومت ها با سلب آزادی شهروندان و با محدود ساختن نخبگان، راه رشد جامعه را سد می کنند، و در نهایت خود را از نعمت همفکری نخبگان و خردمندان محروم می سازند.
حاکمان و مدیرانی که شنوندگان خوبی نیستند، حاضر به شنیدن نظرات زیردستان نمی شوند و با اصرار ورزیدن بر نظرات و تصمیم های خود خسارتی سنگین بر جامعه تحمیل می کنند.
در چهار گوشه جهان میراث حاکمان مستبد جز زمین سوخته، منابع تلف شده و جامعه ای بدهکار و فاقد سرمایه اجتماعی ارزشمند نیست.
مرگ استالین و واکنش نزدیکترین همکاران وی به این اتفاق قابل مقایسه با صحنه کشته شدن ژولیوس سزار در نمایشنامه مشهور شکسپیر است، که جوزف منکیوویچ براساس آن در سال 1953 فیلم مشهور خود را ساخت.
سناتور ها گرد سزار قدرتمند جمع شده اند.
او سرمست قدرت است، اما ناگهان سناتور ها با خنجر به جان او می افتند.
او به بروتوس دوست وفادارش پناه می برد، اما بروتوس ضربه نهایی را به او می زند.
همکاران نزدیک استالین هرچند توطئه ای علیه او نکرده اند، اما همچون سناتور های رم از دیکتاتور می ترسند، و برای نجاتش کاری نمی کنند.
حتی بریا که بیشتر از دیگران مورد اعتماد استالین است، به جای اندیشیدن به درمان فوری رهبر، به فکر آینده سیاسی خود بعد از مرگ استالین است، و تمایلی به بازگشت استالین از بستر بیماری به قدرت ندارد.
گفتنی است بعد ها و با تحقیقات بیشتر معلوم شد حتی اگر سران حزب در مداوای استالین تعجیل می کردند، راهی برای نجات او نبود.
اما نکته این است که در آن ساعات هیچکدام از سران حزب این واقعیت را نمی دانستند.
کلید واژه ها: روزنامه نگار پیشکسوت - فیلم - اقتصاد - فیلم سینمایی - روزنامه نگار - ذاکری - سینما - واکنش - نظری - تصمیمات - پژوهشگر - پیشکسوت - اقتصادی - سینمایی - روزنامه - جامعه - تصویب - دیدنی - چاشنی - اتفاق - نمایش - تشکیل - حکومت - دیدار - سیاست - اقلیت - ریاست - سایر - منظر - تفکر